سلام دوستان خوبم
امروز خیلی خسته شده بودم از زندگی  حوصلم سر رفته بود و هیچ کاری به زهنم نمی رسید 
اصلا خیلی ناجور بود یه چی میگم یه چی میشنوید تا اینکه پاشدم یه وضو گرفته تا حالم جابیاد 
اتاقم خیلی بهم ریخته بود اصلا میخوایتم منفجر کنم اتاقم رو نمیدونید چه وضعی بود 
تا اینکه به کمک مادرم تونستم اتاقم رو جمع بکنم و یه تغیر بدم از اون موقع تاحالا حالم خیلی بهتر شده گاهی وقت ها تغیر باعث میشه تا حالات خوب بشه یادش بخیر کلاس ششم معلم راهنمایی داشتیم حالا خبری ازش ندارم مدائم میگفت تغیر کنید ،تغیر جسارت میخواد اون موقع ها هنوز 2هزاریم نیافتاده بود ولی حالا به حرفش رسیدم
یه دلخوری دارم برای از شما ها من به هزار بدبختی برای شما هرشب متن میزارم شما بازدید که نمیکنید .هیچ نظر و معرفی به دوستاتون نمیکنید اقا روزی 5دقیه وقت گزاشتن سر وبلاگ ما از کار بی کار نمیشید لطفا وقت بزارید و حتما معرفی کنید


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها